خونه گلی

با شمس نشسته ایم. در حاشیه یک مزرعه ی چند هکتاری در گوشه ای پرت از جزیره مایورکا، همین تابستانی که رو به اتمام است. شمس خسته از یک روز پرکار و من نیز. حوالی یازده شب است گمانم. شام هم خورده ایم، گمانم. به پرواز های مکرر توریستی در آسمان شب می نگریم که از روی مزرعه رد شده تا بعد از یک چرحش به چپ به خط پایان فرود در فرودگاه پرتردد این جزیره اسپانیایی بروند. ناگهان سلسله نورهایی در آسمان پدیدار می شوند. تا کنون نه شمس آنها را دیده است و نه من. نورها همانند قطاری هستند در یک مسیر مستقیم از غرب به شرق در حال حرکت، حرکتی آرام و یکنواخت همانند قطاری که چراغ های واگن آن روشن و پر نورند. آنچه بدیهی است ارتفاع بالای این شی دراز است. مدتی به آن خیره می شویم و نمی دانیم چیست و این هیجان برانگیز است و شاید با توجه به اخبار عمدتآ منفی در باره جنگ در مرکز اروپا کمی دلهره انگیز. تِعوری شمس گرایش به یو اف او دارد. به او می گویم پسرم، مگر میشه با این همه تکنولوژی و رسیدن دست دراز بشر به کره مریخ و فراتر حتی یو اف او وجود داشته باشد ؟ مگه میشه با این همه دوربین و تلسکوپ و موبایل و جاسوس و ارتشی در دنیا هنوز کسی یک عکس متقاعد کننده از این موجودات نداشته باشد؟ و اگر هم دارد دلیل پنهانکاری چه می تواند باشد به غیر از حماقت و بی شعوری بشر و یا راهی برای کسب در آمد برای یک عده مفت خور ؟ شب نازی است و لطیف و علی رغم میل پس از لحظاتی دست به گوشی می شوم. گوگل پاسخ را در خود نوشته است. این یک سری ماهواره اینترنتی آقای ایلن ماسک است. آقایی میلیاردر با توانایی تاثیر گذاری در روند رشد بشریت و یا عدم آن ، بسیار فراتر از به ظاهر ریاست جمهور فراموش کار و مسن ایالات متحده و تفرقه در جهان بینداز آمریکا ، به خونه گلی...ادامه مطلب

خونه گلی فرزین ملکی http://khoonegeli.blogfa.com تجربه اقامت در خانه چوبی و گلی و زندگی متفاوت در هماهنگی با طبیعت و .... خونه گلی...ادامه مطلب

اواخر سال نود و هشت میلادی هاوانا پایتخت کوبا. رفته ام تا اسپانیش بخونم. بیرون یکی از ساختمان های دانشگاه دست فروشی کتب دست دوم می فروشد. از گارسیا لورکا گرفته تا کتابی که جلب توجه می کند. فیدل کاسترو و کتاب "تاریخ من را تبرئه خواهد کرد". اقامتم در کوبا نزدیک به هفت ماه طول می کشد و با عدم تمایل آن سرزمین را ترک گفته و به لندن بر می کردم. آن هفت ماه در آن دیار بسیار آموزنده تر از پنج سال دانشکده در بریتانیا بود و کلآ مسیر زندگی ام را تغییر داد. تا به امروز.کاراکاس پایتخت ونزوئلا سال دو هزار و شش میلادی. با همسر هانری کورادینی عکاس و مستند ساز فرانسوی که قبلأ در موردش نوشته ام قرار ملاقات دارم. او استاد مردم شناسی است و در دانشگاه ملی تدریس می کند. دورانی است که تظاهرات بر ضد آقای چاوز در جریان است. در کمپ دانشگاه شاهد درگیری بین موافقین و مخالفین چاوزدر یکی از ساختمان ها هستم و در کنارساختمانی دیگر نه چندان دورتر دانشجویان بدمینتون بازی می کنند. ملاقات انجام می شود. لندن اوایل دهه دوهزار میلادی. در یکی از خیابان های مرکز شهر در حال عبور هستم. ناگهان ده ها پلیس آژیرکشان و خیابان بسته می شود. کسی گزارش داده که در آن حوالی بمب کار گذاشته شده است. نیروهای داوطلب آب معدنی پخش می کنند. پیاده و کمی مضطرب ادامه می دهم. انفجاری رخ نمی دهد.ایران در چند هفته اخیر. پس از دو سال بی کاری به دلیل شیوع یک ویروس کار و بار کاملآ تعطیل. در آمد دیگری نبوده در این مدت. مسئولیت ها اما سر جای خود باقی و همچنین مخارج زندگی. تصمیم به اعلام یک برنامه پیمایشی می کنم برای هموطنان نه توریست ها که تعدادشان امسال کلآ به شمار انگشتان دست و پا هم نبوده. سال سوم بحران است از نوع اقتصادی. اقتصاد حتی عشق را پر خونه گلی...ادامه مطلب

Shadows are fallin' and I've been here all day It's too hot to sleep and time is runnin' away Feel like my soul has tued into steel I've still got the scars that the sun didn't heal There's not even خونه گلی...ادامه مطلب

https://www.youtube.com/watch?v=EImVucJO7Ok&list=PLwWEZjgTMBlOrtSBwqWMMdmPAYRRJBbAJ

خونه گلی...

بیش از اندازه رخنه پذیر نباشید به گونه‌ای که پیوسته از سوی هیجان‌ها ،
کامه‌های تن و رویداد‌های بیرونی برانگیخته شوید.
بکوشید در آرامش درونیِ جان ، پابرجا بمانید؛ همان‌جا که خانه‌ی راستینِ شماست.

#دایا_ماتا
برگرفته از کتاب «گامی در آرامش جان»

خونه گلی...

مرد آن باشد که در ناخوشی،
خوش باشد.
در غم ، شاد باشد!
زیرا که داند،آن مراد
در بی‌مرادی
در پیچیده است.

در آن بی‌مرادی، امید مراد است!
و در آن مراد،
غصه‌ی رسیدن بی‌مرادی!

 

خونه گلی...

نوروز - نودوهشتامروز اول فروردین نود و هشت است. من در گوشه ایی در این جهان در خارج از ایران نشسته ام. این که امسال نوروز - را در ایران نباشم انتخاب من بوده است. اجباری ندارم که ایران نباشم. دیروز و امروز خونه گلی...ادامه مطلب

نوروز - یک جشن کیهانی است که مرتبط با تولد و مرگ کسی نیست.در فرهنگ‌های دیگر این جشن در ارتباط با میلاد یک فرد مانند مسیح قرار می‌گیرد.در نوروز - اما صحبت از رستاخیز طبیعت است. دومین تمایز را می‌توان در تغ خونه گلی...ادامه مطلب

آنقدر این روزها حالم گرفته و غمگین هستم که نپرسید. اگر در توان داشتم یک وبسایت خبری - ، نه اصلأ یک خبرگزاری در حد بزرگترین خبرگزاری های جهان راه اندازی می کردم و فقط و فقط اخبار خوب و مثبت از جهان پخش می کردم. مرده شور همه خبر گزاری های جهان رو ببرند که فقط بلدند خبر های بد رو فوری منتشر کنند و با پول های کلانی که دارند از هر سوراخی که شده به گوش آدمیزاد برسونند. نخواستیم...

خونه گلی...