روزی برای خرید نان صبحگاهی از خانه بیرون آمدم. خانه ایکه در آن اتاقی کرایه کرده بودم تا پلکان مشهور دانشگاه هاوانا بیش از صد متر فاصله نداشت. دیدم خیابان شلوغ است و نانوا که به من غریبه که کوپون جیره نان نداشتم به شکل قاچاقی و با قیمت آزاد نان می فروخت آنروز با توجه به حظور سنگین پلیس به من نان نداد. به سمت دانشگاه نگاه کردم دیدم فیدل کاسترو روی پلکان ایستاده و داره نطق می کنه. سریع رفتم خونه و دوربین کانن آ ای وان با اسلاید رنگی فوجی رو برداشتم و به سمت دانشگاه راه افتادم که بلکه چند تا پرتره از فیدل بگیرم. تونستم تا بیست متری پیش بروم ولی هر کار کردم نتونستم به او نزدیک تر شوم. دانشجویان که تجمع کرده بودند و به نطق او که موضوعش الان در ذهنم نیست گوش می دادند تمامی فضاهای خالی را طوری پر کرده بودند که اهدی نمی تونست از یک فاصله معین به فیدل و چند تا وزیر که دور رو برش بودند نزدیکتر بشه. از دور به چند تا عکس با لنز 135 بسنده کردم و خوشنود از اینکه فیدل رو در پوست و گوشت دیده ام غافل از اینکه چند هفته بعد او را در افتتاحیه نقاشی یک نقاش سرشناس شیلیایی دوباره خواهم دید....
خونه گلی...برچسب : نویسنده : khoonegelio بازدید : 109