روزی روزگاری در یک روز زمستانی در کوبا، سال 1997 میلادی، در مرکز شهر هاوانا، حدود 11 شب بود که برای الواتی به شهر رفته بودم و برای در امان ماندن از باران شلاقی استوایی که ناگهان قافلگیرمان کرده بود با چند عابر دیگر زیر سقف ناقص یک ساختمان پناه آورده بودیم. تمام خیابان را آب گرفته بود . هوا گرم بود و شرجی. ناگهان تو اون اوضاع و احوال یک ماشین موسکووسچ ساخت شوروی، قرمز متالیک ، کابریوله با سقف باز با دو سرنشین مسن سیاه پوست و فوق العاده شیک پوش با سرعتی حدود 50 کیلومتر در ساعت از جلویمان رد شد....احساس رهایی در آن دو معشوق را هنوز در رگها و تار و پودم حس می کنم و این احساس با موسیقی سیلویو شیرینی خاصی به خود می گیرد....یادش به خیر.
خونه گلی...
برچسب : نویسنده : khoonegelio بازدید : 179